آره.شک داری؟هدف آقا پسرا جلب رضایت شما دختر خانمهاست
این شعارو سرلوحه کارش قرار می ده و می ره بوتیک یه جعبه لوازم آرایش می گیره صد و سی تومن . بار اول دوم چون بلد نیست زیر ابرو برداره زیر و بالا رو با هم برمی داره و اصلا ابرو نمی ذاره . ولی خوب از اونجا که "انسان جایزالخطاست" اونم اینقدر تمرین می کنه تا کم کم یاد می گیره. سفید کننده می زنه به چه سفیدی... ریمل می زنه به چه سیاهی... رژ می زنه به چه قرمزی... می شه مث کلاه قرمزی...
موهاشو که دمب اسبی می کنه سه تارو از سمت چپ و پنج تارو از سمت راست آزاد می کنه و می ندازه رو صورتش . اون دوتا تارموی اضافی سمت راستم حکایت داره . نماد خودشه و دختری که انشالا اونرو باهاش آشنا می شه . عشقه دیگه...چه می شه کرد ؟
یه زنجیر طلا گردنش می ندازه اونقدر پهن که آدمو یاد قلاده سگای "ژرمن شپرد" می ندازه . یه دستبند می ندازه دستش که چنان جرینگ جرینگ می کنه که آدمو یاد زنگوله "بزغاله های شبیه سازی شده به دست پژوهشگران توانمند ایرانی" می ندازه . بعد که کامل شد می ره سر مسیر وایمیسه . واسه شروع کار سعی می کنه مخ دخترای پنجم دبستانی و اول راهنمایی رو شیربرنج کنه . بعد کم کم ارتقا می گیره و می ره سر مسیر دبیرستانیا .
اولش فقط با یکی دوست می شه ولی کم کم می فهمه هر چیزی یه زاپاس لازم داره ، پس می ره دنبال یه زاپاس واسه دوست دخترش... و از اونجایی که فکر می کنه هر چیزی یه زاپاس می خواد ، واسه زاپاسشم میره دنبال زاپاس و...
اگه قیافه داشته باشه (پسره رو می گم) نونش تو روغنه . دخترا رو مجبور می کنه براش خرج کنن . ولی وای به حال اون بیچاره بدقیافه . مجبوره واسه دوست دختراش مرتب پیاده بشه... که ولش نکنن .
می گذره و می گذره و می گذره تا کم کم می فهمه عاشق یکی از دخترا شده . از اونجا که آقا پسر خیلی حرفه ای تشریف داره شروع می کنه به آمار گرفتن از دختره که می بینه بله... آمار طرف پاکه و خانم از برگ گل پاک تره و قبلا با هیچکس دوست نبوده . شروع می کنه دوست دختراشو دور انداختن که فقط با همین یکی که عاشقشه بمونه . شروع می کنه واسه دختره خریدن کادو ، هدیه ، انگشتر ، تاپ ، شلوار ، روسری... می گذره تا اینکه یه روز زنگ می زنه گوشی "خانم بچه ها" می بینه "حاج خانم" جواب نمی ده . چن روزی زنگ مرتب زنگ می زنه و جواب نمی گیره . بخاطر دوری و بی خبری از عشقش مریض می شه . می برنش بیمارستان... که می فهمن بله... آقا ایدز داره . وقتی از بیمارستان میاد بیرون نتیجه گیریش از اتفاقات گذشته اینه : یه دختر عاشقم کرد ، خرم کرد ، مریضم کرد ، بدبختم کرد ، ولم کرد . و اون طرف معادله رو اینجوری می نویسه : دخترا رو عاشق خودم می کنم ، خرشون می کنم ، مریضشون می کنم ، بدبختشون می کنم ، ولشون می کنم
*
*
عنوان
وضعیت
هدف آقا پسرا جلب رضایت شما دختر خانمهاست !!!!
1) اگه ماشینش پنچر بشه کاپوت ماشین رو بالا میزنه و توی ماشینو نگاه میکنه!
2) اگه راهنمای چپ رو بزنه و سمت راست بپیچه!
3) وقتی پشت سرش باشی و چراغ بزنی یا بوق بزنی توی آینه رو نگاه کنه تازه یادش میاد که روسریش رو باید درست کنه!
4) وقتی که با سرعت 140 تا یه پیچ رو دور بزنه! (البته این یکی در مورد خانوم ها صدق نمیکنه چون اونا بشتر از 14 تا نمیرن)
5) وقتی که برن پمپ بنزین و بعد از زدن بنزین با همون شیلنگ داخل باک حرکت کنن برن!
دختر 22 ساله: او یک شاهزاده در قصر را می خواهد. دخـتـر در ایـن سـن ممکن است مدعی آن گردد که واقع بین میباشد و دنیا را از میان عینک رنگـین مشاهده نمیکند. امـا او هیچگاه اقرار به آرزوی داشتن یک مرد ایده آل نـخواهـد کـرد. آن مـرد باید خوش قیافـه، جذاب و مشهور باشد. او باید پولدار باشد نه زیاد پولدار اما همیشه در حسابش پول به اندازه کـافی داشته باشد. البته او باید سخاوتمند باشد تـا پولهایش را بـرای همسـرش خـرج کند. او باید زرنـگ و با هوش بـاشـد کـه بـرای بـرخی دخـتران با اهمیت تر از خوش قیافه بودن میباشد. او باید شوخ طبع، ورزشکار، شیک پوش، رمانتیک و شـنونده خوبی باشد. بله خصوصیات و صفات آن مرد بسیار طولانی است. دخـتر مـردی را میخواهد که او را بپرستد و او را با گذاشتن گلها، هدایا و دادن وعده عشق ابدی و جاویدان تـبدیل به الهه گرداند.
دختر 32 ساله: تنها یک مرد خوب را می خواهد. او بـالاخره عیـنک رنگارنگ خود را کنار نهاده و خود را از توهمات و خیالپردازیهای رمانتیک خلاصی بخشیده است. بـنابراین مرد مطلوب وی نیازی ندارد یک قهرمان باشد- او باید خـوش قیـافـه، دارای رفـتـار شـایـسته، شغل با درآمد مکفی، یک ماشین خوب، یک خانه خوب و یک حساب بانـک خـوب باشـد. همچنین آن مرد باید کیسه خرید را نیز از سوپر مارکت حمل کند، غـذاهـایـی کـه دخـتـر درست میکند را دوست داشته باشد، به جوکهایش بخندد،تاریخهای پر اهمیت را بخاطر بسپـارد: مانند روز تـولد مـادر دختر و حـداقـل هفته ای یکبار ابراز محبت کند: همان مرد خانواده دوست مهربان.
دختر42 ساله: تنها یک مرد را می خواهد. یـک مـرد مـعمولی که ستاره سینما نبوده و می تـواند جای داشتن عضلات قوی در بدنش حتی شکم هـم داشـته باشد. الـبـتـه در صورتی که لباسش آن را کاملا بپوشاند. سر فاقد مو نیز زیاد نفـرت انـگیـز نـخـواهـد بود. کـافی اسـت آخـر هفـته صـورت خـود را اصـلاح کنـد و آنقدر نیرو داشته باشد تا بتواند در کارهای منزل کمک کند و به جوکـهایش نیز بخندد و سرش را بـه نشانه گوش دادن تکان دهد، او را ماهی یکبار از خانه بیرون ببرد، او را تا سوپرمارکت برده و بـاز گرداند و تا تمام بدن خانم در ماشین قرار نگرفته حرکت نکند.
دختر 52 ساله: او می خواهد...خوب دختر تنها با آن مرد زندگی می کنـد. چقدر خوب اسـت اگـر آن مـرد هنـوز اسـم او را بـخاطـر داشتـه بـاشد و فـراموش نکــند که آخر هفته صورتش را اصلاح کند، بعضی اوقـات بـه سلـمانی بـرود، لبـاس زیـر و جـورابهـای خــود را گـهگاهـی عـوض کنـد، زیـاد پـول قرض نگیرد، در اماکن عمومی مراقب رفتار خود باشـد، زمانی که با فردی صحبت می کند خوابش نبرد... در این سن دختر انتظار زیادی ندارد او تنها خواستار حداقل می باشد.
دختر 62 ساله: مردی را میخواهد کـه زیـاد مزاحمش نگردد. آن دختر باید خیلی خوش شانس باشد تا مرد آنقدر ترسناک نباشد تا نوه هایش بـا دیـدنـش بـه گـریه بـیافتند و یا هنوز بخاطر داشته باشد که توالت در کجا قرار دارد، دندانهای مصنوعیش کجا هستـنـد، اکنون چه ماهی از سال میباشد، زمانی که میخنند به چه چیزی دارد میخـنـدد و یا این زن که با او زندگی میکند کیست؟! زن میخواهد مرد آنقدر توانا باشد که بـدون کـمک وی صبـح از خواب بـیـدار شـده و لبـاس مـناسب به تن کند. بزرگترین آرزوی وی آن است که نگهداری مرد زیاد پر هزینه نبوده و یا جایی را بتواند در خـانـه بیابد که صدای خرناسهای مرد به گوشش نرسد.
دختر 72 ساله: خوب بعضی دخترهـا تا ایـن سـن هـم عمر می کنند اما مردان چطور؟ آیا مطمئن هستید او هنوز نفس می کشد؟!
*
*
عنوان
وضعیت
تغییرات دختران در سنین مختلف !!
سئوال : برخی خانم ها مثل چی هستند ؟
خانم ها مثل رادیو هستند
هر چی می خواهند می گویند ولی هر چه بگویی نمی شنوند
خانم ها مثل شبکه اینترنت هستند
از هر موضوعی یک فایل اطلاعاتی دارند
خانم هامثل چسب دوقلو هستند
اگر دستشان با گوشی تلفن مخلوط شد, دیگر باید سیم را برید
خانم ها مثل موتور گازی هستند
پر سر و صدا , کم سرعت , کم طاقت
خانم ها مثل رعد و برق هستند
اول برق چشمهاشون می رسه , بعد رعد صداشون
خانم ها مثل لیمو شیرین هستند
اول شیرین و بعد تلخ می شوند
خانم ها مثل موبایل هستند
.هر وقت کاری مهم پیش می آید در دسترس نیستند
خانم ها مثل گچ هستند
اگر چند دقیقه مدارا کنید آنچنان سخت می شوند که هیچ شکلی نمی گیرند
خانم ها مثل کنتور برق هستند
هر از چند سالی یکبار سن آنها صفر می شود
خانم مثل فلزیاب هستند
هرگاه از نزدیکی طلافروشی رد می شوند عکس العمل نشان می دهند
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
نوشته های پیشین
خرداد 1388
تیر 1388 مرداد 1388 شهریور 1388 مهر 1388 آبان 1388 آذر 1388 دی 1388 بهمن 1388 اسفند 1388 فروردین 1389 اردیبهشت 1389 خرداد 1389 تیر 1389 تیر 89 شهریور 89 مهر 89 آبان 89 آذر 89 دی 89 بهمن 89 اسفند 89 فروردین 90 اردیبهشت 90 خرداد 90 تیر 90 مرداد 90 شهریور 90 مهر 90 آذر 90 اسفند 90 فروردین 91 خرداد 91 تیر 91 شهریور 91 مهر 91 آذر 91 بهمن 91 اردیبهشت 92 اسفند 91 تیر 92 آبان 92 آذر 92 اسفند 92 لوگوی دوستان
لینک دوستان
آمار وبلاگ
بازدید امروز :52
بازدید دیروز :43 مجموع بازدیدها : 503175 خبر نامه
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|